چرنديات ذهن من

ساخت وبلاگ

من گمان میکردم
دوستی همچون فصلی سرسبز
چار فصلش همه آراستگی ست
من چه میدانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه میدانستم
سبزه میپژمرد از بی آبی
سبزه یخ میزند از سردی دی
من چه میدانستم...

موضوع مطلب :

چرنديات ذهن من...
ما را در سایت چرنديات ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsarasaiee4 بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 18 اسفند 1401 ساعت: 15:13

میدونی وبلاگ نازنینم  راستش وضعیت بهتر از این حرفاس  انقد بغرنج و هیچ و پوچم که من میام اینجا غر غرش رو میکنم نیست  ولی من ساکتم ، ساکتم ، ساکتم  تا یه چیزی که خیلی ناراحتم کرده صدای فریادمو بلند کنه و منو بکشونه اینجا  وقتی میام پیشت و سر درد و دلم باز میشه هم که دیگه از اون آدم و حوا هر چی غر غر و ناراحتی دارم و میگم  ولی لحظه های خوب کم نیست  لحظه هایی که انقد خوب و شکل رویان که شک میکنم به باور کردنشون مثل اون نوشته 25 دی که گذاشتم و بعد ادامه ش ندادم  اون روز به معنی واقعی یکی از بهترین هامون بود  فکر کردم که اصن چقدر خوب که الان تو این مرحله ایم وگرنه لذت این روزا که از دست میرفت  یه عالم کار نکرده دارم ولی همینکه لپتاپ و روشن میکنم اول میام به تو سر میزنم  یه خونه امن شدی برام  هر چی پشت گوش بمونه، تو باید سر جات بمونی و تو دلتنگی یا خوشی بیام و بهت بگم چه خبره  برم دیگه ببینم واسه رفتن به کجای دنیا میتونم موفق بشم  فلنموضوع مطلب : چرنديات ذهن من...
ما را در سایت چرنديات ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsarasaiee4 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 11:44

اون لحظه به همه چیز فکر میکردم به اینکه چی باعث شد بعد ماه ها اینکار و کردم  به اینکه چه لذتی تو این کار هست و وقتی انجامش میدم، آیا دوست دارم ادامه ش بدم یا فقط از اتفاقی که افتاده، یه استقبال عادی کردم!  به اینکه چه فرصت هایی رو پیش روم میزاره و اصلا فایده ش چی میتونه باشه اون لحظه و لحظه های بعدش قاطع جواب سوال اولم رو دادم  احتمالات و عواقب بعدش رو پیش بینی کردم و از اونجایی که تصویر نسبتا خوشی از این وضعیت دارم، خندیدم  ولی مبدونین چی میگم  همیشه اون قدمی که برمیداری و اتفاقی که میفته مهم نیست،  من دلایلش رو دوست ندارم  اصلا هم دوست ندارم من اون گیجی و تو هوا بودن و عجیب و غریب بودن و تازگیش رو دوست داشتم  و از این دلایلی که الان میدونم چیه بدم میاد نمیخواستم چیزی تکرار بشه  دلم میخواست همه چیز نو باشه و بی شباهتیش به گذشته شگفت زده م کنه   امون از این تکرارهای ناعادلانه...موضوع مطلب : چرنديات ذهن من...
ما را در سایت چرنديات ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsarasaiee4 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 11:44

ما هر چه را که باید، از دست داده باشیم،

از دست داده ایم

ما بی چراغ به راه افتادیم ‌‌...

سالها بعد اگر به پشت سرم نگاه کنم و یاد این روزها بیفتم، قطعا مبهوت میشم که چطور شد این روزها گذشت و .‌..

من هنوز زنده ام!

موضوع مطلب :

چرنديات ذهن من...
ما را در سایت چرنديات ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsarasaiee4 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 11:44